جشن تولد یک سالگی !
جشن تولدی زیبا از نگاه من برای پسرک دوست داشتنی مامان
دوست داشتیم کل دنیا رو برات گل بزنیم و کل شهر رو چراغونی کنیم ولی حیف مامانی که نمیتونیم عشقم ..
جشن تولدت به خاطر باباجونم حدود ده روز بعد از روز تولدت برگزار شد (پنجشنبه_ 5 بهمن 91 ) .. چون بابا جونم به خاطر مشغله ی کاریش نمیتونست زودتر از این بیاد .
جونم برات بگه که مهمونا از ساعت 6 شروع کرذن به اومدن تقریبا ولی عمه اسرا چون می خواست بره تهران زودتر اومد کادوت رو داد و رفت .
عمه غدیر از دیروش و خاله شیما و زهرا و زینب از چند ساعت فبل از جشن اومدن برای کمک و خیلی زحمت کشیدن .
در کل جشن تولد خیلی خوبی بود و به من به شخصه خیلی خوش گذشت و همونجوری که میخواستم شد .. امیدوارم به بقیه هم خوش گذشته باشه و از این روز خاطره ی خوب و فشنگی داشته باشن . عمو محمد و باباجونم بعد از تموم شدن جشن، با سه تار شب شعر راه انداختن و کلی ما رو خندوندند ..
لیست مهمونها :
باباجون ، مامان جون ، خاله کوثر ، خاله شیما ، خاله زهرا و خاله زینب
جدو (بابای بابا) ، عمو حیدر و عمه غدیر
دایی سعید ، زندایی نفیسه ، فاطمه و مریم جبگر
دایی حسن ، زندایی مهدیه ، صالح و فاطمه سادات
عمو محمد ، زهرا جون ، سارا و امیر کوچولو
آقا مازن ، زهرا جونم ، رویا و محمد مهدی کوچولو
( دایی علی و زینب (دخترعمه ام) هم دعوت بودن که نتونستن بیان)
خیلی دوست داشتیم مهمونای بیشتری داشته باشیم ولی خونه مون واقعا فضای کافی رو نداره و ما مجبور شدیم فقط خانواده هایی که نینی های همسن و سال علی دارن رو دعوت کنیم.
تمام تزیینات طراحی بابا میثم بود با همکاری و نظر من و بعدش هم برش و بقیه کارها رو با هم انجام دادیم.
تو خانواده برای اولین بار بود که جشن تولد تم دار برگزار میشد و این برای همه خیلی جالب بود .. تمی که انتخاب کردیم " باب اسفنجی " بود !
این کارت دعوت جشن تولد :
خیلی کارت دعوتت رو دوست داشتم .. خیلی خوشکل و با سلیقه کار شده بود و اکثرا خیلی خوششون اومده بود و تعریف کردن .
خوب حالا بیا تا با جزئیاااات برات تعریف کنم که چه بوده و چه گذشته :
این خوش آمدگویی روی در ورودی نصب شد.
حالا بفرمایید داخل :
لباس و کلاه دوران نوزادی + ساعت هنگام تولد + عکس اولین روز تولد
میز گیفت ها و تنقلات
کارت های یادگاری
تقویم های سال 1392 با عکس علی و تم باب اسفنجی که به عنوان گیفت تقدیم کردیم به مهمونای عزیزمون.
پشمک
دفتر رنگ آمیزی که داخلش طرح های باب اسفنجی داره . این دفتر ها رو تقدیم کردیم به مهمونهای کوچولومون
خوب امیدوارم تزیینات و تنقلات رو کامل نشون داده باشم؛ حالا بریم سراغ دسر ها و شام:
الویه و کبه
سالاد کلم
ساندویچ مسحب
حالا بریم سراغ اصل مطلب :
عشقم با کلاه تولدش
علی و امیر یک سال و یک ماهه
علی بغل دایی سعید مهربونم زیر برف شادی
علی با چاقوی کیک
کیک برش خورده توسط علی کوچولو به کمک بابایی
علی ذوق زده از موتور خوشکلش کادوی مامانی مهربونش
موقع شام دیگه از خستگی بی هوش شدی و خوابیدی !
کادوهای قشنگت ..
همه بابت کادوهای قشنگشون کلی مارو شرمنده کردن و البته خوشحال و ذوق زده !
بابای مهربونم سیصد دلار که تقریبا یک میلیون تومان میشه بهت کادو داد که ما رو کلی خجالت زده کرد.
بابای بابامیثم دویست تومن
مامان مهربونم یک موتور شارژی خیلی خوشکل
عمه غدیر یه سه چرخه ی خوشکل آبی
عمو حیدر صد تومن + لیوان خوشکل با عکس خودت
خاله کوثر یه لوگوی بزرگ
خاله شیما یه تاب + یه کامیون شن بازی
خاله زهرا یه سرسره ی خوشکل + کتاب داستان + تراش به شکل کره زمین
خاله زینب یه تخت وایتبرد + آدمک های ارتشی + کتاب داستان
دایی سعید یه پلیور + یه شلوار + مکعب بازی هوشی
دایی حسن یه کتاب سخن گو + تخته نقاشی کوچلو + مکعب هوش
عمه اسرا یه بلوز و یه شلوار پیش بندی
عمو محمد یه آدم آهنی
آقا مازن یه کامیون شن بازی که به دلیل شباهتش با کادوی خاله شیما بردن عوض کردن و یه قطاربازی برات اوردن. ما اصلا راضی به این زحمتشون نبودیم .
و در آخر این هم کارت های یادگاری که مهمونها زحمت کشیدن برات نوشتن تا بزرگ شدی بخونی.
انشالله قرار صحافیش کنیم و نگهش داریم .
فردای روز تولد
عشقم بی هوش شدی روی سرسره کادوی خاله زهرا ! خستگی جشن تولد هنوز به تنت بود