روزهایی که مثل برق و باد می گذرند ! + دندون پنجم
طسلام جوج وی مامان ذدد ذدد دذ ئ ئ ئ ذ ذ
این دست گلت بود !! امان از شیطونیات وروجکککک!!
پسرک پانزده ماه و نیمه ی من ، عشقم ، نفسم ، عمرممم ، حتی وقتی خوابی هم دلم برات تنگ میشه و دوست دارم بیام بیدارت کنم ولی وقتی تو خواب ناز میبینمت دلم نمیاد !!
کوچولوی من ، اینقدر رفتارات هدفمند شده که مدام ما رو با کارا و حرکاتت شگفت زده و ذوق زده میکنی!!
با خاله ها کلاغ پرررر بازی میکنی !! اون انگشت کوچولوی خوشکلت رو میزنی به زمین بعد میبری بالاااا و میگی اَاَاَاَ !
هر کاری باهام داشته باشی یا چیزی بخوای میای دستمو میگیری و منو میکشی طرف چیزی که میخوای و با انگشت کوچولوت اشاره میکنی بهش !! هی منو میکشی طرف سه چرخه ات بعد تندی میری سوار میشی و به پشتت اشاره میکنی که یعنی هلم بده !! الهی فدات شم که هر چقدرم تو خونه ی میچرخونمت با سرچرخه بازم دلت میخواد .. اونقدر میچرخیم که سرگیجه میگیرم .. تا وایمسم ناراحت میشی و به پشتت اشاره میکنی !!
از وسطای عید تقریبا پستونک رو کنار گذاشتی .. البته همون موقعهاشم فقط موقع خواب پستونک میخوردی و تا خوابت میبرد پستونک رو از دهنت درمیاوردم! بعضی وقتا هم که خیییلی نق نقو میشدی هم مجبور میشدم بهت بدم ولی الان یه ماهه که دیگه کلا گذاشتی کنار !! اونم اینجوری شده که پستونکت گم شد و یه پستونک جدید برات خریدیم ولی دوستش نداشتی و نگرفتیش و قضیه ی پستونک کلا منتفی شد خداروشکر .. ولی بماند که من هزار بار برای روح مخترع پستونک آمرزش طلبیدم ! تو روزایی که شیرمو تو بیداری نمیخوردی ، همین پستونک تورو میخوابوند که بتونی بعدش شیر بخوری !! ولی حالا که شیرمو راحت میخوری خداروشکر دیگه کلا نیازی هم بهش نبود !
از شیطونیات برات بگمممم .. ظرف یه چشم بهم زدن از مبل میری بالا و بعدشم از پشتی مبل میری بالا و برعکسی میشی و پاهاتو رد میکنی و از دستات اویزون میشی و میپری پایین !! مثلا ما این مبله رو گذاشتیم اینجا که جنابعالی نری سراغ وسایل بابا !! تندی هم بعد از اینکه رد شدی میری رو صندلی روبه روی کامپیوتر میشینی و میزنی رو کیبورد یا با موس ور میری !!
نماز میخووونی مثل گللل !! الهی هزار بار فدای نماز خوندنت بشم مامانمممم !! رو سجاده وایمیسی و دستات رو میزاری رو پاهات و لباتو الکی تکون میدی بعد رکوع میکنی بعدشم سجده .. البته همیشه همین ترتیب رو نداره جابه جا هم میشه !! ولی این حرکاتو خیلی قشنگ و بامزه انجام میدی!
بدجور عاشق مُهری !! من همیشه مُهرها رو قایم میکنم ولی نمیدونم از کجا پیدا میکنی !! با دهن گِلی وقتی منو غافلگیر میکنی خیلی ناراحتتت میشم چون شنیدم مُهر کم خونی شدید میاره !!
دیگه اصلا حموم دوست نداری !! تا میریم تو حموم گریه میکنی و محکم بغلم میکنی !! مخصوصا وقتی میخوام ببرمت زیر دوش که دیگه واویلاست !! نه به نینیگیات که تو حموم جیک هم نمیزدی و آروم همه جا رو نگاه میکردی و منم کلی از حموم کردنت کیف میکردم !! الان دیگه مجبورم تند تند بشورمت !! هر جی توپ و کتاب حموم و عروسک برات میارم هم اصلا آروم نمیشی !!
هر گونه کفش یا دمپایی با هر سایزی می بینی پاتو توش میکنی !!
کاربرد کنترل تلوزیون رو کاملا میدونی و دیگه مثل قبل رو گوشت نمیزاری !! روی مبل دراز میکشی و کنترل رو سمت تلوزیون میگیری!!!!! دقیقا مدل دراز کشیدن بابایی موقع تلوزیون دیدن !!
وقتی شبکه رو عوض میکنی و تی وی برفکی میشه تندی میای کنترل رو بهم میدی و اشاره میکنی که شبکه رو عوض کنم !! یا وقتی دارم بهت غذا میدم و جلوی تی وی میشینیم ، وقتی آهنگ تموم میشه و کارتون پخش میکنه خوشت نمیاد و کنترل رو میدی بهم که کانال رو عوض کنم و تا برات آهنگ نزارم کوتاه نمیای و هی اشاره میکنی !! اولها فکر میکردم اشاره کردن ها و کارات تصادفیه و منظوری نداری ولی با تکرارشون فهمیدم جریان دقیقا همینه !! طاها ،طیور الجنه و کناری ، فعلا شبکه های مورد علاقته و بقیه ی شبکه های کودکانه رو چون اهنگ نداره دوست نداری !!!!
اینقدههه عشقولانه میشی بعضی وقتا !! دستامو از هم باز میکنم و میگم علی کوچولووووو .. تو هم بدو بدو میای و بغلم میکنی و سرتو میزاری رو شونه ام و با دستت میزنی پشتم !! وااای که عاشق این کاراتم .. من آخرش تورو میخورمممممم !!
راستیییییی سه چهار روزه یاد گرفتی که راس راستکی بوس میکنی و دیگه oobbaaa نمیگی .. وای که غش میکنم وقتی منو میبوسی !! یه بارم که حسابی مهربون شده بودی هی تند تند همه ی صورتمو بوس میکردی !! بابایی بهت التمااااااس میکرد که ببوسیش ولی تو محل نمیدادی و منو میبوسیدی!البته قابل ذکر است که الکی الکی به کسی بوس نمیدی !! کلی باید التماس کنیم بهت که یه بارش عشقت بکشه و بوس بدی!!
همیشه منتظری تا یکی برات دست بزنه تا برقصی و دست بزنی و شادی کنی !! من و بابایی و خاله ها هم کم نمیزاریم و مدام دست میزنیم برات و تو هم تا میتونی حرکات ناموزون با نمک انجام میدی !! با آهنگهای کودکانه ی تی وی هم که دیگه هیچی !!
دیگه هیچ کدوم از کشوهای خونه اعم از کشوهای میزتوالتمون، کشوهای اتاق خودت، کشوهای میزآینه شمعدون از دستت درامان نیستند !! شونه ها و گیره سرهام ، نخ و سوزن و قیچی ، وسایل آرایشی و بهداشتیم و ... مدام وسط اتاق ولو شدن !! دیگه تازگیا سعی میکنم در اتاقمونو باز نزارم !!
روز جمعه ی گذشته با خانومای فامیل بابام رفتیم بوستان نرگس .. خیلی خوش گذشت ..با دخترا حسابی بیاد بچگی بپر بپر کردیم !! من کلا کودک درونم از خانوم درونم فعالتره و خیلی شنگولم !! سه چرخه ات رو هم برده بودم ، حسابی اونجا بازی کردی و برای خودت بین گلا قدم زدی !
علی با محمد مهدی و محمدحسن
راستی مامانی چند روز پیش، بعد از دو سه ماه ، پنجمین دندونت هم دراومد .. خیلی ورم کرده بود ولی نمیدونم چرا لثه ات رو نمیشکافت تا بیرون بیاد ! تا اینکه درحال بازی با بابایی بودی که یهو دهنت پر خون شد .. بعد از اینکه دهنت رو شستم دیدم بههه مروارید سفیدت داره خودنمایی میکنه !! دقیقا همین اتفاق با دندون کناریش هم افتاده بود واسه همین وقتی دهن خونیت رو دیدم نترسیدم و فهمیدم چی شده! دندون ششمت هم ورم کرده ! فکر کنم اونم منتظر یه ضربه اس که لثه ات شکافته بشه و دربیاد!
اینی که با آبی علامت زدم تازه دراومده.
واقعا چرا ؟؟ واقعا چرا فکر میکنی هر جایی میشه نشست ؟!!
وروجک فوضول مامان از صندلی رفتی بالا که با این سه تاره ور بری !!
هر چیزی گیرت میاد میندازیش تو سطل لوگوت !! این سشوار بیچاره هم گیر افتاده !
اینجا مامان از علی کوچولو خواهش میکنه که بیخیال عروسکش بشه !!
علی : مامان آخه زشت نیست یه مامان عروسک داشته باشه واقعاااا ؟!!
و اینجاست که مامان مثل همیشه بیخیال وسایلش میشود و علی کوچولو پیروز میگردد !!
بابایی یه تیکه لواشک بهت داد ، تو هم همش رو چپوندی تو دهنت و با ولع خوردی !! چی بگم توروخدا؟!!!
الهی بمیرم .. چه جوری خوابت برده !!
در حال کله ملق ردن در هوا !! یکی از بازی های مورد علاقه ات !!
وقتی بابایی شیطون می شود !!!
علی :
بابایی :
مامانی :
گل در اومد از حموم سنبل در اومد از حموم
اوخی .. نی نی کوچولو !!
اینم اختتامیه .. عکس های امشب تو حیاط خونه ی بابام اینا