سفرنامه ی شمال ـ خرداد 1392
سلام پسرم خیلی وقت بود که نیت سفر به شمال کرده بودیم تا این که بابا جونم اومد ایران و این فرصت فراهم شد تا با خانواده یه مسافرت بریم. روز سه شنبه - 21 خرداد 1392 , ساعت 7 صبح از خونه راه افتادیم.. توی راه بابا جون اینا حلیم خریدن و تو جاده ی چالوس تو یکی از استراحتگاههای بین راهی قبل از سد امیر کبیر توقف کردیم و حلیم رو خوردیم و منم اونجا برات فرنی درست کردم . تقریبا ساعت 11 بود .. در حال فرنی خوردن و تماشای مناظر طبیعی بعد از یه ساعت استراحت دوباره سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم .. وسطای راه بودیم که کم کم به جایی رسیدیم که همه جا رو مه پوشونده بود.. ما هم نگه داشتیم و رفتیم تو مه و تو افق محو شدیم ...