اولین سالروز تو !
یک سال از با هم بودنمان گذشت و چه شیرین بود این یک سال و البته چه سخت !! چه احساس هایی که تجربه نکردیم و به یمن وجود قشنگت سرشار از این احساسات شدیم .. طعم خوشحالی ها ، ذوق کردن ها ، نگرانی ها و دلواپسی هایی از نوع مادرانه و پدرانه را با تمام وجود چشیدیم و در دو حالت خدا را شکر گفتیم که نعمتش با تمام سختی هایش ، شده آسایش روح و جسم ما .. شده آرامش لحظه ها ی ما ..
چه زیبا و شگفت انگیز هدفمان در ' بودن' تغییر مسیر داده به سمت خوشبختی و آسایش تو .. چه سبک بال بودیم و الان روی دوشمان کوله باری داریم از مسئولیت های دل انگیز !!
میدانیم که این سالی که گذشت را دیگر در لحظه هایمان نخواهیم داشت و خدا میداند چقدر دلمان برای این روزها تنگ میشود ! اولین گریه ، اولین خنده ، اولین بابا گفتن ، اولین حرکت ، اولین قدم ، اولین ماما گفتن ! دلمان برای اولین مادرانه ها و اولین پدرانه ها هم تنگ میشود !
پسرم ، تمام عشقمان را تقدیم تو کردیم از همان لحظه که چشمان کوچکت را به این دنیای بزرگ باز کردی و امروز که یک سال از آن روز فراموش نشدنی میگذرد ، آنقدر عاشقیم که دیگر حد و مرز ندارد و این را وقتی می فهمی که پدر یک 'کودک یک ساله' باشی ..