تولد 22 سالگی مامانی
سلام پسرم .. مامانی امروز من کلی بزرگتر شدم !! به قول بابایی یه سال به مرگ نزدیک تر شدم! البته مرگ که دست خداست ولی واقعا یه سال به پیری نزدیکتر شدم!! امروز شدم 22 ساله ! مامان جوونی داریا همبازی خوبی واسه هم میشیم !
امروز اولین سالیه که تو سالگرد تولدم حضور مستقل داری! پارسال این موقع یار تو دلی بودی و با مشت و لگدات تولدم رو تبریک می گفتی ! پارسال بابایی برام یه کیک کوچولو گرقت با یه شمع که آهنگ داشت و میچرخید!
امسال ، مامانم و خاله هات و عمه هات ،اومدن خونه مون ؛ عمه کوثر یه کیک خوشکل و خوشمزه درست کرده بود، بابایی با کادوش حسابی غافلگیر و هیجان زده ام کرد ! البته قبلش همش میگفت برام کادو نگرفته و شرمنده و وقت نداشتم و از این حرفا ولی من بهش میگفتم میدونم کادو گرفتی تازه قسم خورد که کادو نگرفتهههههه !! بعد گفت من منظورم کاغذ کادو بود ! وقتی قسم خورد کلی سرش غر زدم ولی بازم ته دلم میدونستم کادو گرفته وبهش هم گفتم! بعد نزدیک اومدن مهمونا بود که کادوش رو ، رو کرد! کلی جیغ کشیدم و ذوق کردم بعد باز کردم دیدم چی گرفتهههه.. یه پالتوی چرم محشررررر! تن پوشش عالی،رنگش عالی! اصلا توقعش رو نداشتم ! کلی ذوق مرگ شدیم دیگه !! .. مامان و آجیا یه مانتوی خیلی خوشکل و خفن سورمه ای برام گرفتن ، عمه غدیر هم یه تاپ و شلوار خونگی خیلی خوشکل بهم کادو داد .. خلاصه از معدود تولدهایی بود که خیلی صفا کردم و بقیه هم حسابی مارو شرمنده کردن !
اینم عکسای امروز؛ تو و دخترعمه هات :
علی و حورا ( دو ساله) و علیا ( سه و سال و نیمه)
روز خوبی بود! تولدم مبارک !
سلام پسرم .. مامانی امروز من کلی بزرگتر شدم !! به قول بابایی یه سال به مرگ نزدیک تر شدم! البته مرگ که دست خداست ولی واقعا یه سال به پیری نزدیکتر شدم!! امروز شدم 22 ساله ! مامان جوونی داریا همبازی خوبی واسه هم میشیم !
امروز اولین سالیه که تو سالگرد تولدم حضور مستقل داری! پارسال این موقع یار تو دلی بودی و با مشت و لگدات تولدم رو تبریک می گفتی ! پارسال بابایی برام یه کیک کوچولو گرقت با یه شمع که آهنگ داشت و میچرخید!
امسال ، مامانم و خاله هات و عمه هات ،اومدن خونه مون ؛ عمه کوثر یه کیک خوشکل و خوشمزه درست کرده بود، بابایی با کادوش حسابی غافلگیر و هیجان زده ام کرد ! البته قبلش همش میگفت برام کادو نگرفته و شرمنده و وقت نداشتم و از این حرفا ولی من بهش میگفتم میدونم کادو گرفتی تازه قسم خورد که کادو نگرفتهههههه !! بعد گفت من منظورم کاغذ کادو بود ! وقتی قسم خورد کلی سرش غر زدم ولی بازم ته دلم میدونستم کادو گرفته وبهش هم گفتم! بعد نزدیک اومدن مهمونا بود که کادوش رو ، رو کرد! کلی جیغ کشیدم و ذوق کردم بعد باز کردم دیدم چی گرفتهههه.. یه پالتوی چرم محشررررر! تن پوشش عالی،رنگش عالی! اصلا توقعش رو نداشتم ! کلی ذوق مرگ شدیم دیگه !! .. مامان و آجیا یه مانتوی خیلی خوشکل و خفن سورمه ای برام گرفتن ، عمه غدیر هم یه تاپ و شلوار خونگی خیلی خوشکل بهم کادو داد .. خلاصه از معدود تولدهایی بود که خیلی صفا کردم و بقیه هم حسابی مارو شرمنده کردن !
اینم عکسای امروز؛ تو و دخترعمه هات :
علی و حورا ( دو ساله) و علیا ( سه و سال و نیمه)
روز خوبی بود! تولدم مبارک !
اینم عکس کادوهام برای بعضی از مامانی ها که گفتن :
*خز یقه اش رو میشه برداشت
تاب و شلواره رو هم دیگه شرمنده !!