علی طلا
سلام قند عسل
جیگرخان ، اومدم یه چندتا از عکسای خوشکلت رو برات بزارم که ببینی چه شیطونک بامزه ای هستی یا بودی ! بستگی داره کی این مطلب رو بخونی !
عشقم، دیروز روز اربعین امام حسین بود .. شبکه طه مداحی کودکانه گذاشته بود .. من شروع کردم به سینه زدن و ازت خواستم که سینه بزنی تو هم خیلی سریع شروع کردی به سینه زدن ، البته بعضی وقتا بینش دست هم میزدی !! بابایی هم سریع ازت فیلم و عکس گرفت که یادگاری داشته باشیم ! واقعا از اینکه داری برای امامون سینه میزنی خیلی احساساتی شدم ! انشالله تا آخر عمرت از عاشقان امام حسین باشی و رفتار حسینی داشته باشی !
اینجا داریم میوه هایی که عمو حیدر تو هیئتشون به پیاده های جمکران تا حرم میدن رو کیسه میکنیم .
اینجا تو خاوریه که میوه ها رو باهاش بردن .
چهار پنج روز پیش یه تولد کوچولوی خودمونی برای حورا (دخترعمه) به مناسبت 2 سالگیش گرفتیم .
تقریبا یه هفته ی پیش عمه کوثر و دخملاش یه روز اومدن خونه مون .. خیلی بهت خوش گذشته بود و حورا و علیا هرجا که میرفتن مثل جوجه دنبالشون میرفتی و کلا منو یادت رفته بود !!
حورا و علی
حورا نرو .. بشین.. بیا بازم عکس دو نفره بگیریم !!
مگه نگفتم نرو .. بیا ببینم .. بیا عکس بگیریم !!
علیا که میاد حورا قبول میکنه بیاد عکس بگیره و اینم چندتا عکس 3 نفره !
اینم علی خان با دستمال کاغذی ( ورژن 3 ) !!
دست گاز گرفته ی مامان یا یه دونه دندون !! ( خدایی خیلی درد داشت،خیلی دندونت تیزه! )
تو این عکس حدود شونصد بار کلاه گذاشتم سرت و جنابعالی کلاه رو برداشتی ! این وسط یه دونه عکس خوب دراومد !!
عشق رانندگی !!