هفده ماهگی
سلام علی جونم
هفده ماهگیت رو با هم پشت سر گذاشتیم .. تو این یک ماه تغییرات کاملا محسوسی داشتی طوری که بابا جونم که اخرین بار دوماه پیش تو رو دیده بود گفت که خیلی تغییر کردی و وارد مرحله ی جدیدی شدی . مخصوصا تو گفتن کلمات . کلمه "بیبی" , "لاح = راح" به معنی رفت یا تموم شد , "تيتی " به قناری و کلا هر پرنده ای , " لالا=زهرا" , "جودو=جدو" یعنی پدربزرگ , به لغت نامه ات اضافه شده .
جالب اینه که تا یه مدت رو یه کلمه گیر میکنی مثلا به همه چیز و همه کس میگی بیبی یا یه مدت بعدش به همه چی میگی بابا !!
دو تا دندون آسیاب به دندونات اضافه شدن و الان 8 تا دندون داری!
با بنفش علامت زدم.
با حموم هم خداروشکر آشتی کردی و مثل قبل گریه زاری نمیکنی دیگه .. البته به عشق آب بازی میکشونمت تو حموم و با بازی میشورمت .. قبلنا توی حموم محکممم بغلم میکردی و تا میخواستم یکم جدات کنم که بشورمت جیغ میکشیدی و گریه میکردی!! خدارشکر دوره ای بود و گذشت!
از وقایع این روزها بگم که بعدا برامون خاطره (!) میشه.. مامانی 24 ام این ماه انتخابات ریاست جمهوری بود و آقای روحانی منتخب ملت شد و تا چهار سال دیگه در خدمتشون هستیم .. ان شالله اوضاع کشورمون خوب بشه . خیلی دوست دارم از اوضاع الان برات بگم ولی فکرنمیکنم خیلی مناسب باشه تو وبلاگ کودکانه ات از این چیزا بگم!!
الهی فدات شم بعضی وقتا میای بی هوا بوسم میکنی بدون این که بهت بگم .. آسمونی میشم به خدا .. میخوام پرواز کنم از خوشحالی.. عوض یه بوسه ی تو ,هزار تا میبوسمت!
بلال خوران
چقدر عسلی تو مامانم
این ساعت رو بابایی برات طراحی کرد .. خیلی خوشکل شده
اینم نماز خوندن قشنگت عشقم
داری یواش و بیصدا لباتو تکون میدی
رکوع
قنوت
سجده
اینقدر این کارهارو زیبا و پشت سر هم انجام میدی که تو پشت صحنه من و بابایی خودکشی میکنیم از ذوق زدن !