عليعلي، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

کودک دوست داشتنی ما

6 ماهگی

1391/5/1 3:43
نویسنده : مامان علی
4,936 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسکقلب

کلوچه ی مامان نیم سالگیت با تاخیر مبارک ..  از وقتی از مسافرت برگشتیم اصلا وقت نکردم وبلاگتو آپ کنم و نیم سالگیت رو تبریک بگم .. خیلی دوست داشتم برات جشن بگیرم و کیک و این حرفا ولی واقعا نشد .. چون ما دقیقا 26ام یعنی روز ماهگرد تولدت برگشتیم .. خاله هات خیلی وقته برات کادو گرفتن .. حتما در اولین فرصت جشن را برگزار می کنیمممم..قول!

 از همون نینیگیت همش منتظر 6 ماهگیت بودم چون به نظرم واقعا سن شیرینیه و یه مرحله ی جدیدیه .. یعنی از نوزادی در اومدی .. مرد شدی

بعد از واکسن تب کردی و شب تو بغلم هی ناله میزدی و دلمو کباب میکردی ..چشمت زدم از بس که همش میگفتم تو 2 ماهگی و 4 ماهگی تب نکردی ! چکاب قد و وزنت هم نرمال بود .. وزن:7750  قد:66 !

 امروز اولین روز ماه رمضونه و امسال ماه رمضون با وجود تو پر برکت تر میشه برامون .. همیشه عاشق این ماه بودم و هستم ولی امسال مثل پارسال باز به خاطر تو نمیتونم روزه بگیرم .

محمدحسین کوچولو (پسر عمه ام ) امروز 31/4/91 به دنیا اومد .. تقریبا 6 ماه ازت کوچیکتره .. انشالله همبازیی میشین .. البته تو کلی همبازی خواهی داشت !

برات بگم از غذا خوردنت که واقعا اشک منو درمیاره .. تا قاشق رو میارم نزدیک دهنت ..لبات رو محکم به هم فشار میدی و سرت رو تند تند تکون میدی .. وقتی هم به زور قاشق رو میکنم تو دهنت چند حالت داره .. یا همش رو از گوشه های دهنت میدی بیرون ..یا همش رو با شتاب خیلی زیاد تف میکنی و تمام صورت و لباسای من و خودت رو صفا میدی .. یا اینکه گریه ات میگیره و غذا میپره تو گلوت و به سرفه میافتی .. یا اینکه گریه ات میگیره و جیغ میکشی ! اصلا نمیدونم چی کار کنم .. همه جا خوندم و شنیدم که اگه نینی غذایی رو دوست نداشت غذاش رو عوض کنین و مجبورش نکنین که به زور بخوره ولی من هرچی که بهت میدم همین وضعیته ! یه بار بهت فرنی میدم با شیر خودم .. یه بار با آب .. یه بار حریره بادام .. یا با نشاسته یا با آرد برنج ..شکر کم ..شکر زیاد .. سوپ با مرغ وسیب زمینی وبرنج ..یا با هویج.. یا با رشته ماکارانی .. سیریلاک گندم و میوه ! اصلا نمیزاری ببینی دوست داری یا نه .. آخ که مثل یه پسربچه تخس 5 ساله میمونی در این مواقع ! واقعا اشکمو درمیاری ..!

دیروز گذاشتمت تو روروک ! اینقدر جیغ کشیدی و خندیدی و ذوق کردی که من همین جوری مونده بودم .. یعنی واقعا فهمیده بودی که الان تو روروکی و این برات هیجان اور بود ؟! .. به جای اینکه جلو بیای هی عقب عقب میرفتی ..زیاد نذاشتم بمونی چون تا کمتر از 7 ماهگی برات خوب نیست! همش دوست داشتی فرمونش رو لیس بزنی ! واقعا فهمیدم چرا میگن تا 7 ماهگی ! چه میفهمی روروک چیه ! فکر میکنی خوردنیه ! به جای این چیزا یه کم غذا بخور ! والا..!

 

چند وقت پیش باباییت صدام کرد و تو رو بهم نشون داد که داری با دقت فراوان به انگشتا و دستات نگاه میکنی ..این ور اون ورشون میکنی ! دقیقا چند ساعت بعدش دیدم که پات رو هی میکشی و به انگشتای پات نگا میکنی و بعدشم پات رو گذاشتی در دهان مبارک تا ببینی دقیقا چه مزه ایه ! به جای این چیزا غذاتو بخور ! والا ! من و بابایی به این نتیجه رسیدیم که تو احتمالا داری اعضای بدنت رو کشف میکنی !

 

 

اینم چند تا عکس از جیگر مامان !

یعنی وقتی لختی پختی میشی دوست دارم هی گاز گازت کنم و البته این کارو هم میکنم ! با کمل میل!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامانی
1 مرداد 91 6:50
الهییییییییییییییییی پسلی نازه قربون اون خندهات چه ذوقده تو رورو رک

عسلی قندعسلی

مواظب پسر گلمون باش


ممنون گلم
شقایق.مامان حباب
1 مرداد 91 12:29
قربون خندت خاله جون
غذاتو بخور گلم وگرنه اون لپای تپلیت آب میشه.........


بهش بگو خاله .. شاید به حرف شما گوش کنه ! من که زبونم مو دراورد !
شقایق.مامان حباب
1 مرداد 91 16:39
تشریف بیارید
من و محمد آپ شدیم
خوشحال میشیم
عزیزم خیلی دوس دارم عکساتونو ببینم اما من ایمیل شخصی ندارم.........


اومدم پستت رو خوندم ولی طبق معمول نمیتونم نظر بزارم .. نمی دونم جرا اینجوریه ؟!
مامان بنیتا
1 مرداد 91 17:45
سلام
نیم سالگیت مبارک عزیزم
بنیتا هم تو غذا خوردن همینجوریه


واقعا؟!.. اگه براش چاره ای پیدا کردین به منم بگین .. واقعا این فضیه داره اذیتم میکنه ! بابت تبریک هم خیلی ممنون
سارا (مامان درسا)
1 مرداد 91 23:09
نیم سالگیت مبارک خاله
ایشالا همیشه به سفر و خوشی عزیزم
ماه مبارک رمضان هم مبارک


ممنون خاله جونم
ماه مبارک رمضان بر شما هم مبارک باشه
غدیر
2 مرداد 91 0:22
الهی عمه فدات بشه قربونت برم
غذاتو بخور مامانیتو اذیت نکن هی


خدانکنه عمه جون .. هیییی گفتی !
مامان سارا
2 مرداد 91 2:45
خیلی نی نی ناطی دارین ماش
من تازه وبلاگ سارا کوچولوم که هنوز تو راه وچیزی نمونده به جمع مابپیونده درست کردم........خوشحال میشم ما باهم دوست بشیم ومن با اجازه شما آدرس وبلاگتون پیوند میکنم....منتظر جوابم حتما سری به من هم بزنید...
البته از همه دوستان خواهس دارم به وبلاگ سارا جان بیان ...ممنون مامان سارا



انشالله نینیتون به سلامتی به دنیا بیاد
مامان آیدین
2 مرداد 91 2:49
سلام ماه مهمانی خدا بر شما مبارک باشه التماس دعا دارمشش ماهگی عزیزم مبارک ای کاش من هم جای اون پشه ای بودم که گونه عزیزم رو ماچ کرده از طرف من هم مامانی ماچش کن باشه


ممتون خاله ی مهربون .. ولی پشه ماچم نکرده خاله ! مامانم از بس شکلات و کیت کت میخوره من هی جوش میزنم ! ولی مامانی قول داده دیگه از این چیزا نخوره !
مامان بهار
2 مرداد 91 8:35
سلام مامان علی کوچولو
وای ماشالله هزار ماشالله این علی کوچولوی شما هم خیلی خوردنیه ها. خدا بهتون ببخشه. خیلی ممنون از لطفت منم از دوستی با شما خیلی خوشحالم. منم شما رو لینک کردم

ممنون عزیزم .. منم از دوستی با شما خوشحالم
مامان سارا
2 مرداد 91 18:55
سلام....مامان علی جون
از راهنمایی ات بخاطر روزه گرفتن ممنونم...از امروز دیگه روزه نیستم...ممنون لینکم کردین.......الان اگر برید توی وبلاگ سارا جونم حتما اسمتون توی لینک دوستان است....دوستتون دارم


خواهش مي كنم گلم .. ما هم شما رو دوست داریم
کوثر
2 مرداد 91 19:36
فداش بشم الهی
در مورد غذا نخوردنش عادیه بعضی بارها تغییر مزاج میده اگر شیشه میگیره غذاش را رقیق بکن و بزرا تو شیشه با شیشه بخوره
هر وقتی که میشینم عکسهای علی را میبینم بچه ها نگاه میکنند و هر کدام یک جوری خوشحالیش را با نگاه کردن به عکسها نشون میده
انشا الله جشن تولد یک سالگی


اصلا شیشه نمیگیره ! انشالله غذا خوردنش بهتر بشه !
دخترای نازت رو ببوس
مامان کوروش ( زهره )
3 مرداد 91 2:39
نازی علی حوتم
به به بخور دوستم


کوثر
3 مرداد 91 3:57
تو که میگی شیر مادر نمیگیره حالا میگی شیشه هم نمیگیره پس چی میخوره
مادرم خدا بیامرز میگفت باباش نه شیر مادر میگرفت و نه شیشه ولی با استکان شیر میخورد تجربه کن شاید این فسقلی مثل باباش باشه




با استكان كه دیگه اصلا نمیخوره .. آب رو به زور با استکان بهش میدم ..سرتا پام + سرتاپای خودش خیس خالی میشه .. به هرکی میگم از وضع غذا خوردنش شاخ درمیاره !
کوثر
4 مرداد 91 17:53
الهی عمه بمیره واسش
تو میتونی از رفتارهای مختلفی در غذا خوردنش به کار ببری
بهش میوه بدی ببین شاید از یک میوه ایی خوشش بیاد بهش قیافه میوه را نشون بده که یواش یواش هر وقت اون میوه را ببینه بره سراغش
یا اینکه خودت واسش سوپ درست کنی توی این سن میتونی از سبزی جات استفاده کنی با اب مرغ یا گوشت بهتره نمک استفاده نکنی ولی میتونی یک خورده نمک بزاری بعد سوپ را توی همزن واسش خورد کنی ببین دوست داره یا نه مثلا حورا غذای که من درست میکردم را نمیخورد همیش غذایی که میخریدم را دوست داشت در حالی که دکتر بهم گفته بود باید خیلی کم بهش از این غذا بدی بهمین دلی به نصیحت دکتر عمل کردم و غذاش را توی شیشه غذای بیرون میزاشتم بهش میدادم خوشش میامد میخورد یواش یواش عادت کرد و دیگه غذای بیرون را نمیخورده


من دو سه هفته ای هست که سوپ رو شروع کردم .. ولی همونطور که گفتم اصلا صبر نمیکنه که مزه اش رو بچشه .. از همون اول که قاشق رو میبرم طرف دهنش ،دهنش رو میبنده و گریهههه .. ولی کلا ممنون از راهنماییهات
مامان طاها
4 مرداد 91 20:49
نیم سالگیت مبارک جیگر.مامان درک میکنم غذا نخوردن نی نی چقدر سخته.نی نی من که تازه دو ماهشه.نماز روزه ها قبول خیلی التماس دعا


واقعا خیلی سخته ! ممنون .. نماز و روزه های شما هم قبول درگاه خداوند .. محتاجیم به دعا
کوثر
5 مرداد 91 4:30
بچه های من هم اینجوری بودن خیلی عذابم دادن تا حالا یک روز خوب غذا میخورن و یک روز اصلا غذا نمیخورن


مریم مامان عسل
15 مرداد 91 0:43
علییییییییییییییییییییییییییی
میخوام بخورمت بخدا!
اگه گیرم بیای چند تا گازت میگیرم!
شوخی کردم نترسی فکر کنی خاله مریم میخورتت ها!
خاله چه رورزک قشنگی داری!
میدی منم یه دوری باهاش بزنم؟


خاله جونی روروکم برای خودت
مریم مامان عسل
15 مرداد 91 0:46
اونی که من نوشتم روروئک بوده ها!