يلدای 91
سلام عشقم
مامانی امشب شب یلداست .. طولانی ترین شب سال !!
امشب رفتیم خونه ی مامانم اینا .. با هم دیگه انار دون کردیم ؛ هندونه رو تزیین کردم ؛ آجیل و شکلات گذاشتیم و خوردیم و بسی خوشنود گشتیم !
خاله شیما برامون از اینترنت فال حافظ گرفت .. جواب همه رو خیلی خوب و مربوط به نیتشون داد به غیر از من و خود شیما !
تو هم مثل همیشه تا جایی که تونستی شیطونی کردی و دل همه رو بردی
راستی مامانی ، میگن فردا 21 دسامبر 2012 قراره یه اتفاق عجیب و بزرگ بی افته .. اگه نیافتاد سال 2050 حتما دیگه اتفاق می افته !! خلاصه گفته باشم که بدونی حتی تو دوره و زمونه ی آدم های تحصیل کرده و متمدن هم خرافات بدجور نقش بازی میکنه !! البته خرافه ای که بعضی ها برچسب علمی هم بهش میزنن تا جذاب تر و باورکردنی تر بشه !! امروز کلی سر این قضیه سربه سر همدیگه گذاشتیم ! خوش گذشت .. دوست دارم پس فردا قیافه ی حق به جانب داعیان این خرافه رو ببینم !!
مامانم بهت بگم که ما بر اساس دین و مذهبمون اعتقاد داریم هر ساعت و لحظه ممکنه رستاخیز اتفاق بی افته .. به امید ظهور منجی مون !
خوب حالا جدا از این حرفها عکسای امشب رو بچسب که فردا دیگه عکس بی عکس !