عليعلي، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

کودک دوست داشتنی ما

5 ماهگی

1391/3/27 15:11
نویسنده : مامان علی
2,377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامانقلب

 

امروز 5 ماه ميشه كه تو چراغ خونموني..این 5 ماه خیلی زود گذشت البته با یه نگاه دقیقتر کمی هم سخت .. روز به روز شیرینتر میشی و همه عاشقتر میشن .. قهقه های بلند و قشنگت دل همه رو میبره و کلی قربون صدقه برای خودت جمع میکنی.. کوچیکتر که بودی وقتی بابایی پرتت میکرد هوا کلی میترسیدی، خودت رو جمع میکردی و بعدش بغض و بعدشم گریهههه.. یه بار از این شیوه برای قطع کردن سکسکه ات استفاده کردیم و خوب جواب داد ولی دیگه تکرار نکردیم .. الان وقتی پرتت میکنیم هوا، یه خنده ای سر میدی که آخرش سکسکه ات میگیره! همیشه وقتی شدید میخندی سکسکه ات میگیره!

 

 4شنبه ی هفته ی پیش (17/3/91) ساعت 12:30 شب برای اولین بارغذای کمکی، حریره بادام خوردی و خداروشکراستقبال کردی .. البته کلا برای غذا دادن به نینی باید خیلی حوصله به خرج داد!

5شنبه 11/3/91 به تهران رفتیم، شب رفتیم شهربازی ارم و اونجا خیلی حال نکردی ، چون اکثرا درحال گریه کردن بودی!

 فرداش جمعه 12/3/91 رفتیم جشن تولد یک سالگی محمد حسین ـ پسر دایی علی ام ـ و اونجا خیلی خوش گذشت بهمون.

محمد حسین و علی کوچولو

دیروز وامروز بهت شیر هویح دادم و بازم خدا روشکر بدت نیومد.

علی کوچولو با صورت آب هویجینیشخند

 

دستمال کاغذی بازی !

 

علی کوچولو در حال خورن مورچه ای که خاله شیما ،روزی که رفتیم تهران براش خرید!

 

بدون شرح !

 

علی کوچولو فرورفته در تفکری عمیق از بام شهر _کوه خضر!

 

نق نقوی مامی !

 

نفسسسس !

 

علی کوچولو در حال حمام بازی !

 

بعد از حمام !

 

فردا میریم برای چکآپ 5 ماهگیت .. مثل همیشه نگرانم .. دو سه هفته ی آخر به کل وقتی بیداری شیر نمیخوری .. با هزار ترفند میخوابونمت و بعد بهت شیر میدم. میترسم در این زمینه به بابایت بری چون بابایی تا 4 ماهگی فقط شیر مامانش رو خوردهناراحت.

خدایا ممنون بابت همه ی مهربونیات!قلب


 

پ.ن : رفتیم برای چکآپ .. خداروشکر همه چی نرمال بود .

وزن : ٧٣٠٠   قد:٦٤  دورسر:٤٢.٥

این مرکز بهداشتی که میریم از وزنت لباسات رو کم میکنه ! زیاد هم کم میکنه ! یه بار سر دویست گرم کلی چونه زدم ! مگه چقدر لباس تنته نیشخند! عاشق ترازوی د.لسانی ام .. وزنت خوبه همیشه اونجا ! تازه با لباس حساب میکنهنیشخند!

راستی مامانی تو هنوز غلت نزدی .. غلت بزن دیــــــــــگه بزرگ شدی !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان آیدین
27 خرداد 91 4:54
ماشالا هزار ماشالا روز به روز نمکی تر میشه از طرف خاله جون یه ماچ آبدار از اون لپاش بگیر قربون دستت


ممنون خاله جون
شقایق.مامان حباب
27 خرداد 91 13:52
واااااااااااااااای خیلی دلم برات تنگیده بود کپلی
..........................................................
ایشالا همیشه بخندی قربونت برم


منم دلم براتون تنگ شده بود خاله
مریم مامان عسل
27 خرداد 91 16:38
سلام سلام سلام
عزیز دلم هزار ماشالله که چقدر شیرین و دلبری.
هزار الله اکبر
اون عکس با کراواتت منو کشت!
جیگرتو بخورم شیرین شیرین
عزیزم خدارو کر که همه چیز نرمال بوده.
چند وقت بود پست نمیذاشتی حسابی دلتنگ شده بودیم.
راستی غلت هم میزنه عجله نکن.


ممنون عزیزم از لطفت .. امیدوارم زود غلت بزنه چون کم کم دارم نگران میشم
سارا (مامان درسا)
27 خرداد 91 20:56
سلام مامانی و گل پسمل
مبارک باشه خاله جونی بوس و ماشالا به این قد و وزن


ممنون خاله جون
مامان مهنا
28 خرداد 91 10:11
وای چ عکسای ناز و خوشملی
میگم عزیزم من واقعا نمیدونستم همشهری هستیم
اونم خفن از نوع بنا گوش
تازشم منم پردیسان میشینما


ممنون عزیزم
کلا پردیسان جای خیلی خوبیه
مامان مهنا
28 خرداد 91 10:13
نترسیات تو حلقم
چرا بچه رو گذاشتی تو وان


زیرش بالش میزارم .. تازه حواسم بهش هست .. اونقدرا هم نترس نیستم !
مامان مهنا
28 خرداد 91 10:14
کراواتش صاف تو لوزالمعدم
البته با اب هویجاش
اصن ی وضی


Mumy
28 خرداد 91 16:07
ماشالا به این پسمل ناز


ممنون خاله
ilijoon
31 خرداد 91 0:22
5 ماهگيت مبارك گلم چقده عكس هات ناز شدند فداي اون چشمهاي تيله اي ات بشم


ممنون خاله جون .. خدانکنه
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
3 تیر 91 8:54
قربون این پسر ناناز برم من. چه عکسای باحالی. مخصوصا اون عکسی که لباس قرمز تنته
انقدر عکسا ناز بودن که یادم رفت بگم. خوشگلم 5 ماهگیت مبارک


خدانکنه خاله خون .. ممنون عزیزم
فاطمه (مامان آیلین)
5 تیر 91 8:35
چی میگی خاله چقدر عجله داری ؟ آیلین داره هفت ماهه میشه هنوز غلت نمیزنه ممکنه علی جونم هم مثل آیلین دوست نداشته باشه غلت بزنه
فاطمه (مامان آیلین)
5 تیر 91 8:36
اون کرواتت منو کشششششششته