عليعلي، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

کودک دوست داشتنی ما

پایان هفته ی 31

1391/3/19 21:36
نویسنده : مامان علی
1,502 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامانقلب

امروز هفته ی ٣١ رو با هم تموم کردیم .. مونده ٩ هفته ی دیگه .. از طرفی وقتی فکر می کنم که ٣١ هفته گذشته و بیشتر راه رو گذروندیم خداروشکر می کنم ولی ٩ هفته هم خیلی زیادهگریهیعنی بیشتر از دو ماه دیگه .. آخه دلم برات لک زده .. دیگه طاقت دوری ندارم .. می خوام بغلت کنم و محکم به سینه ام فشارت بدم .. ببوسمت ..  هییییافسوس !

امروز با مامانم رفتیم برای پرده ی اتاقت پارچه گرفتیم .. مامانم خودش می خواد پرده رو بدوزه .. زمینه ی پارچه قرمزه با طرح میکی موس .. یعنی با بقیه ی وسایل اتاقت ست میشه .. تو ذهنم که تصور می کنم  خیلی قشنگ میشه .. امیدوارم حالا واقعا هم قشنگ بشه .. سرویس اتاق خوابت رو هم از یه ماه و نیم پیش سفارش دادیم ولی هنوز نیاوردن .. مامانم خیلی اصرار داره تا قبل از محرم وسایل رو بیارن ولی باز معلوم نیست چی میشهابرو خیلی دلم می خواد اتاقت رو بچینم .. خیلی واسه این قضیه ذوق و شوق دارمخوشمزه

فردا وقت دکتر دارم .. برای کنترل .. هر ماه که می رفتم دکتر کلی سوال داشتم ولی این دفعه نه مشکلی دارم نه سوالی.. انگیزه ای برای دکتر رفتن ندارم .. فقط برگه ی سونو گرافیم رو باید نشون بدم که اونم مشکلی نداشت .. چه می دونم .. فقط می رم که صدای قشنگ قلبت رو بشنوم ..

جمعه ی این هفته جشن عقد داییمه .. عروسیش هم احتمالا تابستون باشه .. تو اون موقع  ٦-٧ ماهت می شه و کلی برای خودت آقا میشی .. از الان لباسی که می خوام تنت کنم رو انتخاب کردم .. سرهمی سفید که طرح  روش نقره ایه با کلاهش .. ای خدا .. دلم ضعف میره  وقتی تصورت می کنم .. کی این دو ماه تموم میشه اخه ....

قیافه ای که از تو ، توی ذهنمه یه پسمل سفید تقریبا تپل با چشمای توسی و لپای سرخ و  دماغ تپلی و لبای کوچولو و کله ی کچل نیشخند ! من و بابایت جفتمون نینیگیامون تقریبا این شکلی بودیم و تو هم اگه شبیه ما باشی و به دو تا از خاله هات یا عموت نری این شکلی میشی .. البته این قیافه ای که الان توصیف کردم رو فقط من نمیگم .. اکثر اطرافیانمون همچین ذهنیتی ازت دارن .. اصلا روزای خواستگاری بابایت از من که هنوز نه به دار بود نه به بار ، ملت می گفتن وای بچه هاتون چشم رنگی و خوشکل می شن سوال و منم کلی حرص می خوردم که با چه اجازه ای به بچه های من و یه مرد عریبه فکر می کنن عصبانیکلافه

خوشم میاد الان سبزه باشی و چشم ابرو مشکی و پرموووووو نیشخند .. یعنی همه کف می کننااا تعجب کلی می خندیم ... ولی هر جور که باشی عاشقتمممم و می خوامت قلب 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مریم مامان عسل
28 آبان 90 17:54
واااای چه عجب این مامانی تنبل اومد آپ کرد! خوبی خانومی؟ ایشالا پسرت سالم باشه. نگران ظاهرش هم نباش. حتما خوشگل میشه. این دو ماه باقیمونده هم زود میگذره مخصوصا اگه سرتو با چیدمان اتاق و خرید وسایل نی نی گرم کنی. مواظب خودت باش. راستی این نی نی هنوز اسم نداره؟؟!!

عزیزم اسم نینیم "علی" جووونه.. تو روزشمار بالای وبلاگم نوشته.
مامان محمد پارسا
29 آبان 90 16:57
سلام عزیزم 31 هفتگی نانازت مبارک این دو ماه خیلی زود می گذره من از 24 هفتگی شمارش معکوس رو شروع کردم و حالا واقعا می بینم که چقدر زود گذشته انشاالله این چند روز هم برای شما و هم من زود بگذره ممنون سر زدی عزیزم در رابطه با لالایی هم بابایی نی نی جایی نرفته حضور فعال داره مواظب خودت باش وای خیلی دلم می خواد اتاق نی نی رو هر چه زودتر ببینم
منا مامان الینا
29 آبان 90 20:51
سلام عزیزم انشال که تا آخر بارداری خوبی داشته باشی و علی جون تپل و سالم بیاد تو بغلت از نظر قیافه هم که به نظر من همه نی نی ها وقتی بدنیا میان یه شکلن همشون با چشمهای پف کرده و دماغای گنده بدنیا میان
مامان مهنا
29 آبان 90 23:42
سلام عزیزم میسی که سرزدی
مریم مامان عسل
30 آبان 90 0:12
مرسی سر زدی خانومی. بوس برای علی کوچولو و مامانش
مامان رها
30 آبان 90 9:44
سلام عزیز دلم امیدوارم به سلامت این علی کوچولو بدنیا بیاد و بگیری بغلت حالش رو ببری
مامانی شیما وحدیث
30 آبان 90 18:09
سلام آمنه جون مامان علی نازنین نترس بابا بالاخره نی نی خوشکله با کلی گریه ودردسرواذیت وشب زنده داری ودکتررفتن (البته خدا نکنه ) به این دنیای ما پا میذاره . ولی همه اینا یه شیرینی خاصی داره که به لطف خدا همه ی اینا به راحتی میگذره . راستی مامانی حتما اگه اتاق خواب نی نی تکمیل شد عکسا ش وبرامون بذار. ممنون که سرزدی
مریم مامان عسل
30 آبان 90 23:45
سلام عزیزم. بازم ممنون که سر زدی. شما هر جای وبلاگ که کامنت بذاری من میخونم و خوشحال میشم. انشالا علی کوچولو هم سالم به دنیا بیاد و کامتونو شیرین کنه. مواظب خودت باش. فردا به یادم باش. التماس دعا. بوسسسسس
سحر مامان آراد
1 آذر 90 0:13
سلام آمنه جون ممنونم که به ما سر زدی ایشالا علی کوشولو زودتر بغلت رو پر کنه نه به موقع بیاد ولی سالم و سرحال بیاد انتظارشم قشنگه عزیزم
مامان محمد پارسا
2 آذر 90 16:35
مامان سیمین
2 آذر 90 20:16
سلام مامان مهربون عزیزم من خیلی به زایمان طبیعی کردم و دوست ندارم خودم و به دست تیغ بدم از خدا می خوام طبیعی باشه تا ببینم تا اون روز چی پیش میاد اصل سلامت من و تو و نی نی هامونه گلم
مامان سیمین
4 آذر 90 0:07
انشاءالله که تا اون موقع شرایطت برا زایمان طبیعی عالی باشه و ی نی نی خوشکل و با ایمان خدا بهت بده عزیزم
مامان علی مرتضی
9 آذر 90 14:04
سلام دوست عزیز ممنونم که به ما سر زدید انشالله به سلامتی نی نیتون به دنیا بیاد
مامان محمد پارسا
11 آذر 90 8:40
سلام آمنه جون چه خبر ؟ کم پیدایی؟ نی نی ما خوبه ؟
مریم مامان عسل
12 آذر 90 17:04
سلام آمنه جوننننن. مرسی که به ما سر میزنی گلم. مواظب خودت باش
مریم مامان محمد مانی
16 آذر 91 14:13
وایییییییییییییی باورم نمیشه الان یک ساعته دارم تو وبت می چرخم................ خیلی باهات حال کردم............... میری حرم ما رو دعا کن........ حتما حتما علی عزیزم را هم ببوس ...... خدا نگهدارش باشه اگه مایل به تبادل لینک بودی خبرم کن
الناز
18 اردیبهشت 92 16:51