7 هفته ی دیگر !
سلام نفسسس
امروز دقیقآ 33 هفته است که تو دل مامانی .. مونده 7 هفته دیگه ،شایدم کمتر که من روی ماهتو ببینم.
دیشب ، شب علی اصغر بود .. وقتی نینی های کوجولو رو می دیدم که لباس سفید و سربند سبز پوشیدن, با خودم عهد کردم که سال دیگه شما رو هم لباس علی اصغر بپوشونم .. انشالله که شما پسر مومن و صالحی باشی
امروز رفتیم سراغ آقای سیسمونی فروش ، کاملا شاکی .. آخه ما سرویس تخت و کمد رو پنجم مهر سفارش دادیم .. امروز هم 12 آذره یعنی دوماه و چند روز پیش (!!!!) .. فرمودند آماده اســــــت ! شما تصفیه حساب کنید ما امشب میاریم ! ما هم از روی استیصال تصفیه کردیم درحالی که در نظر داشتیم بعد از تحویل کار ، بقیه ی پول رو بدیم ولی چه کار کنیم .. (ما هم که سادههههه!) اینا پولشونو بگیرن دیگه بهت محل هاپو هم نمیزارن ! خلاصصصه منتظریم ببینیم بلاخره کی میارن ..!
امروز رفتم برای کنترل .. صدای قلب نازنینت رو شنیدم.. اون موقع کمرت سمت چپ ، دست و پات سمت راست و سرت پایین بود .. تازه پی بردم چرا بیشتر تکونات رو سمت راست بدنم احساس میکنم !!
عاشق این حرکتتم وقتی پاشنه ی پات(البته فکر کنم که پاشنه ی پات باشه !) رو می کشی به پوست شکمم و یه قلنبه ی کوچولو از شکمم می زنه بیرون و این ور ، اون ور میره .. کلی خنده ام میگیره و قربون صدقه ی پاهای کوچولوت میرم .. وقتی خاله ها و باباییت هم این صحنه ی خوشکلو دیدن کلی قربون صدقه ات رفتن .. تو عزیزدل منی به خداااا