عليعلي، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

کودک دوست داشتنی ما

علی کوچولو که غر نمیزنه !

1391/3/7 4:20
نویسنده : مامان علی
1,623 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامیماچ

الهی فدات شم مامانی که یه نق نقوی حسابی شدی.. قربونت برم که برای مامی اعصاب نذاشتی از بس که گریه میکنی و نق میزنی.. همش فکر میکنم ای کاش یه چیز اختراع کنن مثل مانیتور رو پیشونیت بزارم ببینم چی تو مغزته؟! مثلا نشون بده اینقدر لیتر از شکمت پر شده نیشخند! بعد نشون بده که تو الان مشکلت چیه دقیقا؟! جاییت درد میکته؟ سر درد داری مثلا؟ قکر آینده و کار و زن و زندگی دست از سرت برنمیداره ؟! داری غصه ی اجاره خونه می خوری مامان جان؟ اگه زنت قهر کرد رفت خونه ی باباش چی؟ ای خدا افسوس

دیروز از بس که نق زدی گفتم پستونک رو امتحان کنم ببینم شاید گرفتی و خداروشکر هم گرفتی و امروز صبح هم باز بهت دادم گرفتی و از درصد عظیمی از گریه های تو کاسته شد الحمدلله ! نینی تر که بودی وقتی بهت پستونک میدادم اصلا قبول نمیکردی بگیری و عق میزدی !

 

چهارشنبه عروسی خوش گذشت البته اگه خاله زهرات نبود که دیگه هیچی .. بنده خدا رفته بود گوشه ی سالن، جایی که کمتر صدا می اومد تا تو اذیت نشی و گریه نکنی . واقعا دستت درد نکنه خاله زهرا جونماچ

راستی مامانی الهی قربونت بره که قلقلکی شدی زبان ایتقدهههه خوشکل قلقلکت میاد و قهقه میزتی!

وای راستی چشم هیچ مامانی بد نبینه! دیروز صبح که پوشکت رو عوض کردم تو پیپیت خون دیدمگریه..پر لخته های ریز خون بود .. به دکترت زنگ زدیم در دسترس نبود .. تازه جمعه هم بود .. داشتم میمردم از نگرانی .. خواستم ببرمت بیمارستان که اطرافیان گفتن صبر کن شکمش دوباره کار کنه اگه باز همونجوری بود ببرش .. منم از رو ناچاری صبر کردم .. تا شب هر بار که شکمت کار کرد با دقت چک کردم خبری نبود .. دیگه بیمارستان نرفتیم .. خواستم امروز زنگ بزنم که درگیر پاتختی بودیم و از یادم رفت .. فردا حتما زنگ میزنم .. امیدوارم که چیزی نباشه !

 

قربون پسر گلم برم مننننننننننن ..وقتی میخندی خیلی خوشحالمون میکنی مامان .. توروخدا همیشه بخند !

 

پسر بدمینتن باز من 

 

گوشیم رو اوردم نزدیک صورتت اینجوری شدی !!! خندهنیشخندزبان

یه هفته ای میشه که شبا زود میخوابی .. تقریبا ساعت یازده شب و دیگه مجبور نیستم طی الارض کنم تا بخوابی ! صبح ها هم تقریبا 11 بیدار میشی .. به مامانی رفتی .. عشق خوابینیشخند اصلا به بابای سحر خیزت نرفتیچشمک ! صبح ها که بیدار میشی اینقده مهربون و جیگر و مامانی و خنده رو و خوردنی میشی که دیگه خواب از سرم میپره و حسابی شروع میکنم به چلوندنتماچ دیگه بزرگ شدی میشه گازت گرفتنیشخند البته گاز آروم چشمک!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان کوروش ( زهره )
7 خرداد 91 1:49



ilijoon
7 خرداد 91 10:24
اي جانممممممممم چقده تو ماهي جيگر ماماني حتما براش اسپند دود كن دوستت دارم عزيزم


ممنون گلم .. ما هم دوستت داریم
ilijoon
7 خرداد 91 10:25
سارا (مامان درسا)
7 خرداد 91 12:18
ای جان
چقدر خوبه که با شما دوست جون شدیم. آخه میدونی دوست دارم بدونم کارهای درسا مثل همسن های خودش هست یا نه........
وقتی شما مینویسی علی جون چه کارا میکنه خوشحال میشم میبینم که تقریباً همون کارا رو هم درسا میکنه. دقیقاً پستونک هم درسا اوایل عق میزد حالا شاید منم امتحانش کردم


ما هم خیلی خوشحالیم از آشتاییتون مامان درساگلی
غدیر
7 خرداد 91 13:11
آقا قبول نیست من دلم واسش تنگ شد


بیا ببینش خوب عمه خانوم!
شقایق.مامان حباب
7 خرداد 91 14:08
وای من که دیگه طاقت ندارم فقط عکساشو ببینم. ای کاش بهم نزدیک بودی... حتما میومدم این گوگولی رو میچلوندم.
مامانی نگران نباش... ایشالا که هیچ مشکلی نباشه ودیگه تکرار نشه و علی کوچولو تاآخر عمر صحیح و سالم باشه.


ممنون عزیزم .. انشالله محمدجون هم صحیح و سالم دنیا بیاد
مریم مامان عسل
7 خرداد 91 18:36
الهی قربونت بشه خاله مریم!!!! جیگر اون چشماتو بخورم. هزار الله اکبر که هر روز داری شیرین تر میشی علی جونم. دوماد خودمی بدو بیا آپیم.
غدیر
7 خرداد 91 23:09
قالب جدید مبارک خب مثلا دارم درس میخونم شما بیاین ببینمش
شیما
8 خرداد 91 0:23
نــــــــــــــــــــــــــــــــفسی منه ! و دیگر هیچ
فاطمه (مامان آیلین)
8 خرداد 91 1:56
کاش منم می تونستم بچلونمش
الهه مامان یسنا
8 خرداد 91 10:31
جای منم یه گاز آروم بگیر
ilijoon
9 خرداد 91 17:41
مریم مامان محمد مانی
16 آذر 91 13:50
عاشق این عکسهایی ام که میندازی چقدر در روز را وقت عکاسی می کنی که اینقدر توپ در میان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟