1 بهمن 90 .. تو بیمارستان
مامانم به خدا دارم میمیرم. احساس می کنم تو این چند روزه پیر شدم . از پشت این شیشه ی قرمز که نگاهت می کنم میخوام بمیرم. وقتی اینقدر سخت شیر میخوری یا بهتره بگم نمی خوری می خوام از غصه بمیرم. دلم داره می ترکه .. میترسم فردا هم مرخصت نکنن . امروز که همش بیرون از دستگاه بودی .احساس می کنم از صبح زردتر شدی مامانم. این اولین غصه ی بعد از به دنیا اومدنته. تو خونه خوب شیر می خوردی ولی امروز و دیروز خون به جیگرم کردی .. شرط خوب شدنت خوب شیر خوردنته .. خوب نمی خوری مامان..من بمیرم مامان..دلم کباب میشه گریه نمی کنی مامان.. از دیروز صبح تا حالا فقط یه بار به زور گریه کردی.. الانم فقط یه کم ناله کردی .. نمی خوام مظلوم باشی... میترسم .. صد بار ..هزار بار .. میترسم ..از مریض شدنت .. از نبودنت .. میمیرم .. اومدی ، زندگیم بهشت شد .. دنیا بهشت شد .. تو مریضی جهنمه اینجا .. دعای توسل گوش میدم میگه اون دنیا مارو بیامرز.. فکر می کنم .. مهم نیست .. بچه ام خوب بشه و خوب بمونه.. فقط همین دعا .. مامانم میگه نمیدونی چقدر طلا گرون شده، بگم سرت سوت می کشه.. خنده ام میگیره،حرصم میگیره..گور پدر طلا که گرون شده،آخرین چیزی که حتی فکر کردن بهش حالمو بهم میزنه .. واقعا مشکل کار بابات که عاشقشم، که یه زمانی اعصابمو اونقدر داغون می کرد الان بی اهمیت ترینه.. الان فقط تویی.. علی ... علی .. علی .. چقدر این اسم برام مقدس تر شده.. دلم میلرزه از گفتن اسمت .. عاشقتم .. 6 روزه که زندگیم فقط تویی .. سه روزه که چشمم و مغزم چیزی رو جز تو نمی بینه و نمی فهمه .. تو آینه ی دستشویی بیمارستان که خودمو می بینم ، تو رو می بینم.. چشمام .. علی.. عشقم ..غذا می خورم.. صدا داره.. صدای شیر خوردنت .. بوی تو رو میدم.. لختی...اونقدر می بوسمت که آروم بشم .. صورتت..دماغت.. لبت..لپات .. گردنت .. دستت .. تک تک انگشتات .. سرت .. کف پاهات .. سینه ات .. بوت می کنم .. عمیق .. از ته دل .. تو دستگاه خوابیدی .. به پهلو .. یه دستت زیر صورتت و دست دیگه ات روی لپت .. ضعف می کنم از ذوق دیدنت .. فرشته ها مگه چه شکلی ان؟ مگه فرشته ها قشنگتر از تو خمیازه می کشن ؟ قشنگتر از تو به بدنشون کش و قوس میدن؟ قشنگتر از تو می خوابن؟ نفس می کشن؟ نگاه می کنن ؟ می خندن ؟ وای از خنده ات .. 6 روزه ی من مگه فرشته ها از تو قشگنتر لبخند می زنن ؟ مگه تو فرشته نیستی مامان ؟ وای که با اینکه پیشمی،وقتی عکست رو که رو گوشیمه رو که می بینم می خوام پرواز کنم .. چرا اینقدر دلبری می کنی آخه تو مامان ؟ لبات رو مثل ماهی می کنی .. می بوسم لبت رو .. خوب شو مامانی!
٢٩ دی ٩٠
٣٠ دی ٩٠
١ بهمن ٩٠