عليعلي، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

کودک دوست داشتنی ما

10 ماهگی

سلام جیگرطلا مامانی 10 ماهه شدی قربونت برم ! دوست داشتنی تر و شیرین تر از همیشه ! *حسابی خودتو با وسایل خونه سرگرم میکنی و مدت ها صدات درنمیاد ! *بعضی وقتا زبونت گیر میکنه به دد گفتن ! اینقدر شیرین دد میگی که هر کی شنیده کلی قربون صدقه ات رفته ! *فدات بشم که اینقدر خوشکل سینه میزنی ! اینقدر که من و بابا موقع غذا خوردنت برای سرگرم کردنت سینه میزنیم که یاد گرفتی !   *وقتی خیلی گرسنه ات میشه با نق و ناله میای پیشم و میخوای که بغلت کنم ! الهی فدات بشم .. وقتی این کارو میکنی خیلی خوشحال میشم و احساس خوبی بهم دست میده .. اینکه تو برای تامین نیازهات به من پناه میاری ؛ احساس مادرانه ی قشنگی بهم میده ! *عاشق مهری ...
27 آبان 1391

اوصاف این روزهای ما

سلام پسر عزیزم  راستش اصلا دل و دماغ نوشتن و آپ کردن رو نداشتم ، روزامون با کلنجار رفتن و حرص خوردن از دست شیرنخوردن و غذا نخوردنت میگذره.. نه حوصله ی بیرون رفتن دارم ، نه حتی حوصله ی خودمو! سرما خوردگیت داشت خوب میشد که باز تو عروسی پسرعمه و دخترعمه ام (حسام و سارا) سرما خوردگیت عود کرد! الان منم سرما خوردم ! خیلی لاغر شدی،خیلی ! سبک شدنت رو کاملا احساس میکنم ! تنها چیزی که دلگرمم میکنه خنده ها و شیطنتاته که چیزی ازشون کم نشده خداروشکر ! با کمک کوسن از مبل میری بالا و خوشکل و با احتیاط از مبل و یا تخت پایین میای ! اینقدر این رسیور بدبخت رو کشیدی و انداختی رو زمین که بابایی مجبور شد براش یه پایه بالای تلوزیون درست کنه! تقسیم برق رو...
19 آبان 1391

مهمان ناخوانده !

پسر ناز مامان ، یه سنگ ناخوانده مهمون کلیه ی کوچولوت شده ! به خاطر شیر نخوردن، آب بدنت کم شده و تو کلیه ات سنگ درست شده! دکتر میگه دلیل شیر نخوردنت رفلاکس معده است و درمانی نداره و تا 17 ماهگی طول میکشه ! تا 3 ماه دیگه دوباره از کلیه ات سونو میگیرن! الان هم که باز سرما خوردی و گلوت عفونت شدید کرده ! * صورت معصومت رو که میبینم ، عقل و احساسم عاجز میمونه از درک حکمت خدا! * داروهای صف کشیده کاش زهری بودند برای من ، نه برای معده ی کوچک تو ! * خدای مهربون پسر کوچولوم رو خوب کن ! خدای مهربون دارم دق میکنم !   ...
10 آبان 1391

9 ماهگی

سلام قند عسسسسسسسل 9 ماهه شدی مامانی فدات بشم من وروجک .. به قرآن عاشقتم .. عااااااشق .. میفهمی ؟! حالیته ؟! حالیته پاره ی تن یعنی چی؟ حالیته عشق مادرانه یعنی چی؟ حالیته ؟ میمیرم برات .. حالیته؟! آخ که هر چی ببوسمت و فشارت بدم و جیغ بکشم دلم آروم نمیگیره .. عاشقتم وقتی تو بغلم، موقع شیر خوردن یا خوابیدن ، هی انگشتات رو میکنی تو دهنم یا لب و بینیم رو محکم میکشی و کلا صورتم رو سرویس میکنی .. عاشق انگشتای کوچولوتم .. هر چی ببوسمشون سیر نمیشم .. عاشق چشمای گردتم .. وقتی با محبت یا با شیطنت بهم نگاه میکنی میخوام به دنیا ایست بدم .. دنیا وایسا میخوام محو چشمای پسر کوچولوم بشم .. دنیا وایسا میخوام تو آغوش کوچولوی پسرم غرق بشم .. عجیبه که وق...
27 مهر 1391

عكس آتلیه 3

  *  6 ماه و هفده روزگی *  12 مرداد 91 _ بعد از افطاری دایی سعید *  آتلیه طهران *  به خاطر شباهت، فقط دوتاشون رو چاپ کردیم .. اولی و سومی ! اولی رو خونه ی پدرم ، بزرگ چاپ کردن و زدن به دیوار !     * 7 ماه و 9 روزگی * 4 شهریور 91 _ روز عروسی دایی مهدی * آتلیه میلاد ...
24 مهر 1391

این روزهای ما !

سلام عشق مامان جیگر طلا امروز بلاخره دست زدی ! چند وقتی بود که من و بابایی و خاله ها و عمه و مامانم ،همگی دست زدن رو باهات تمرین میکردیم.. امروز بعد از دومین استقراغی که کردی ، مستاصل جلوت نشسته بودم و ناله میزدم که جنابعالی با جیغ و خنده برام شروع کردی به دست زدن ! الهی قربونت برم کلی ذوف کردم و بغلت کردم . البته ظهر هم اینکار رو کردی ولی فکر کردم شاید دارم اشتباهی می بینم یا تو تصادفی این کارو کردی ! راستی ، ایروبیک ثبت نام کردم و تا حالا سه جلسه رفتم ، تو این یک ساعت و نیم شما پیش بابایی میمونی و حسابی کچلش کردی ! هر بار هم که برمیگردم بابایی بهم میگه مجبور نیستی تا آخرش بمونی ! کم کم عادت میکنه انشالله ! راستش از وضعیت...
18 مهر 1391

258 روزه ی من !

سلام فسقلي         *   امروز حساب کردم 258 روزه که چشم و چراغ خونه ای ! خیلی زیاده هاااا ! فکر نکنم تا آخر عمرت ظرف 258 روز بتونی این همه پیشرفت داشته باشی ! از یه نینی که فقط دست و پاش رو تند تند  و بی اراده حرکت میداد به یه نینیی تبدیل شدی که کل خونه رو زیر پاش میزاره و با همون دستای کوچولوش به همه چی دست میزنه و با همون پاهای کوچولوش کل خونه رو طی میکنه و گشت و گزار میکنه ، البته به صورت چهاردست وپا! در همون حال صداتو ول میکنی و آواز میخونی ، جیغ میکشی ... باببا ، واووا ، دددا ، آددا ، آببا ،  آآآآآآآ ! *   این فصلی که شروع شده ، فصل شروع مدرسه ها و دانشگاه هاست و من به...
10 مهر 1391

8 ماهگی

سلام نيني گولوی من مامانی 8 ماهگیت مبارک .. داری مرد میشیااااا ! دو روز پیش که ماهگردت بود با بابایی رفتیم درمانگاه برای چکاب ماهیانه ات ! از یه طرف استرس و از یه طرف هم ته دلم امید داشتم؛ تو این دو هفته تقریبا خوب شیر خورده بودی .. وعده های شیر خوردنت تو کل شبانه روز به 5 بار نمیرسه و از اونجایی که تا نخوابی شیر نمیخوری ، تو خواب خیلی یواش یواش میخوری و شیر خوردنت به یک ساعت میرسه! قبلا از شب تا صبح هم شیر نمیخوردی ولی الان حداقل یه بار شیر میخوری ..خلاصه وزنت رو گرفت و وزنت تو این دو هفته 250 گرم زیاد شده بود و شده بود8350 گرم ( توجه کن چقدر من سر گرم گرم وزنت خوشحال و ناراحت میشم ! )، جبران دو هفته ی قبلش رو نکرده بود ولی برای...
28 شهريور 1391

بزرگ شو مادر !

سلام كوچولو ! قندعسلم 3 روز دیگه 8 ماهه میشی ! و من بیشتر از این که ذوق بزرگتر شدنت رو داشته باشم نگران چکاپ ماهیانه ات هستم ! البته این نگرانی از همون اول که به دنیا اومدی با منه چون از همون اول درست و حسابی شیر نمیخوردی .. از وقتی داروهایی رو که دکتر بهت داده ،میخوری ، وعده های شیر خوردنت بیشتر شده ولی اشتها و میلت به غذا خوردن هیچ تغییزی نکرده .. با خودم فکر میکردم که درسته این روزا و حرکات و اداهای تو خیلی شیرینه ..درسته که از کاراهای تو مدام خنده رو لبامونه و شادی و خوشحالی میکنیم ولی این نگرانی واسترس تو دلم داره مثل خوره وجودمو آزار میده .. از خدا میخوام زودتر بزرگ شی خیلی زود و  این روزا با تمام شیرینی های ...
23 شهريور 1391